Tuesday, April 27, 2004

سکس در پشت بام

سلام من حدودِ ۱۶ سال دارم .يه تایستون من با خانواده ام رفتيم آمل پيش عموم اينا .من موندم پيش عموم و بابا مامان اينها رفتن به ادامه يه سفر.پشت بام خانه عموم با چند تا از همسایه ها در يک سطح بود.و من به نوصیه يه عمو برای خواب راحت به پشت بوم ميرفتم.اما عموم که آسم داشت تو اتاق می خوابید شب اول که انقدرخواسته بودم که نفهميدم چه جوری صبح شد اما شب دوم متوجه خلوت بودن و ساکت بودن اونجا شدم راستش رو بخوایید يه کم ترسيدم وقتی خوابم نبرد پا شدم يه کمی قدم زدم و رفتم رو پشت بامهای همسايه يه آقايی که مثل من رو پشت بوم می خوابید منو صدا کرد.جا زدم ازم پرسيد اينجا چه غلطی ميکنی؟منم گفتم هيچی آقا خوابم نبرد داشتم راه ميرفتم. خلاصه پس از يه کمی سوال و جواب کم کم با من دوست شد به من گفت برم پیشش منم رفتم و کنارش دراز کشيدم . اون مردی حدود 40 يا ۵۰ ساله بود چاق و گردن کلفت با بدن پشمالو که چه پر حجيم بود به غير از خیار قلمی و بادمجان سياه تا به حال همچين چيز طبیعی حس نکرده بودم.کيرش رو بالا پائين ميکرد .کونم از هم وا شده بود که آب آقا اومد و رفت يه کنار دراز کشيد،من برگشتم سر جام و جلق زدم.ولی شبهای بد گاهگاهی ادامه داشت حتی که اون نمی خواست من ميرفتم و کونم رو جلوش مانور می دادم تا به هوس بيافته.جاتون خالی بود.يه بار هم اون کير منو خرد منم مالِ اون رو.بعدش در حالی که با انگشت کونم رو می مالید آبم رو ريخت تو دهنم که من باهاش دوامشد .خلاصه ديگهندیدمش .اما حالا اينجا مجبورم تحمل کنم چون که آدمِ باحالی پيدا نکردم.گاهگاهی يه عباسی هست که راننده است.هر وقت سرش خلوت ميشه يه جای خلوت تو مینی بوس به کونِ من يه صفایی ميده.نامرد کيرش خيلی درازه و به اون ته تهای شکمم ميخوره و بعضی وقت ها ضعف ميکنم (خاطرهای از سایت خرسهای ایرانی)

No comments: